نوشته شده توسط : قانون جذب و قواعد آن
قانون جذب چیست؟ رابطهی دقیق احساسات و قانون جذباگر موارد منفی زندگیتان بیشتر از موارد مثبت است، پس یک جای کار میلنگد و خودتان هم میدانید. بقیهی مردم را میبینید که شاد و موفق هستند و زندگیشان پر از چیزهای عالی و فوقالعاده است، و حسی به شما میگوید که شما نیز لیاقت چنین زندگیای را دارید. حق با شماست؛ شما لایق یک زندگی سرشار از چیزهای خوب هستید. شما از قانون جذب استفاده میکنید حتی اگر ندانیدبیشتر افرادی که زندگی فوقالعادهای دارند درست نمیدانند چه کردهاند تا به این زندگی دستیافتهاند. اما حتماً کاری کردهاند. آنها از قانون جذب که منشاء تمام موارد خوب زندگیست استفاده کردهاند … بدون استثناء هر کس که زندگی فوقالعادهای دارد برای رسیدن به آن از قانون جذب استفاده کرده است. قدرتهای عظیم طبیعت، مانند گرانش و الکترومغناطیس، با حواس ما قابل مشاهده نیستند، اما قدرتشان بی چونوچرا و قطعیست. در مورد قانون جذب هم همینطور است. نیروی قانون جذب قابل مشاهده نیست اما در حقیقت قدرتش بسیار عظیمتر از هر قدرت طبیعی دیگری است. نشانههای قانون جذب را در همه جای جهان میتوان دید. قوانین طبیعت بر کائنات حکمفرماست. میتوانیم با هواپیما پرواز کنیم زیر هوانوردی هماهنگ و سازگار با قوانین طبیعت عمل میکند. قوانین فیزیک برای ما تغییر نکردهاند تا بتوانیم پرواز کنیم، اما راهی یافتهایم تا مطابق قوانین طبیعت عمل کنیم. همانطور که قوانین فیزیک بر هوانوردی، برق، و گرانش حاکم است، قانون جذب هم بر زندگی حاکم است. برای در اختیار گرفتن قانون جذب مثبت و تغییر زندگیتان، باید قانونش را درک کنید. قدرتمندترین قانون کائنات را؛ قانون جذب را. نیروی جذب خورشید است که سیارهها را در منظومهی شمسی ما نگه میدارد، و مانع از پرت شدنشان در فضا میشود. قانون جذب گرانش است که شما و هر آدم، حیوان و هر چیزی را نگه میدارد. نیروی جذب سلولهای بدنتان، مصالح خانه، و مبلی که رویش مینشینید را منسجم نگه میدارد، و ماشین را روی جاده و آب را در لیوان نگه میدارد. قانون جذب است که یک نفر را به سمت علم و دیگری را بهسوی آشپزی میکشد، مردم را سوی ورزشهای مختلف یا سبکهای مختلف موسیقی میکشاند. قانون جذب است که شما را جذب دوستان و کسانی که دوست دارید میکند. قانون جذب چیست؟قانون جذبی که اینجا مطرح میشود با نیروی جاذبه زمین و بین مولکولی متفاوت است ولی تا حدودی شبیه آنها کار میکند. قانون جذب قانون عشق است. ” قانون جذب یا قانون عشق … هر دو یکی و یکسان هستند “ چالز هانل قانون جذب قانون عشق است، و قانون مطلق و قدرتمندیاست که همه چیز را در هماهنگی و توازن نگه میدارد، از کهکشانهای بیشمار گرفته تا اتمها. بر همه چیز و از طریق همه چیز در کائنات اعمال میشود و تاثیر میگذارد. به عبارت کلی قانون جذب میگوید: هر چیزی مشابهش را جذب میکند. به بیان سادهتر معنایش در زندگیتان این است: هر چه بدهی، همان را میگیری. هر چه در زندگی بدهی همان را در زندگی دریافت میکنی. بهواسطهی وجود قانون جذب هرچه بدهی درست همان چیزی است که بهسوی خود جذب میکنی. ” در مقابل هر کنش، واکنشی یکسان و در جهت مخالف وجود دارد “ اسحاق نیوتن – ریاضیدان و فیزیکدان
دریافت قانون جذبهر عمل دادن عمل متضاد دریافت را ایجاد میکند و آنچه دریافت میکنید با آنچه دادهاید همیشه برابر و یکسان است. هر چه در زندگی میبخشید باید به شما بازگردد. قانون جذب قانون ریاضی و فیزیک کائنات است.
طبق قانون جذب: اگر نیروی مثبت ببخشی، در پاسخ نیروی مثبت دریافت میکنی، نیروی منفی ببخشی، در پاسخ نیروی منفی دریافت میکنی.
قانون جذب میگوید: نیروی مثبت بدهید و در عوض یک زندگی پر از موارد مثبت دریافت کنید. نیروی منفی بدهید و یک زندگی مملو از موارد منفی دریافت کنید. اما چگونه نیروی مثبت یا منفی میدهید؟ از طریق افکار و احساساتتان!
نیروی منفی بدهید و یک زندگی مملو از موارد منفی دریافت کنید. اما چگونه نیروی مثبت یا منفی میدهید؟ از طریق افکار و احساساتتان! شما هرلحظه دارید فکرهای مثبت یا منفی میکنید و افکارتان چه مثبت باشند چه منفی تعیین میکنند که در زندگی چه دریافت خواهید کرد. تمام افراد، اوضاع و شرایط، و اتفاقاتی که لحظهلحظهی زندگیتان را میسازند از طریق افکار و احساساتی که از خود بروز میدهید، جذبتان میشوند. اتفاقات زندگی همینطوری و بیمقدمه برایتان پیش نمیآید؛ شما در زندگی بر اساس آنچه دادهاید، دریافت میکنید. ” بدهید و به شما داده خواهد شد … زیرا با پیمانهی خودتان برایتان اندازه خواهند گرفت “ حضرت عیسی (ع) شما با افکار و احساساتتان زندگی خود را رقم میزنید. هر چه بیاندیشید و احساس کنید، تمام آنچه برایتان رخ میدهد و در زندگی تجربه میکنید را رقم میزند. اگر فکر و احساس میکنید: ” امروز، روزی سخت و پرتنش پیش رو دارم ” آنوقت تمام افراد، شرایط، و وقایعی که روزتان را سخت و پرتنش خواهند ساخت سوی خود جذب میکنید. اگر فکر و احساس کنید: “زندگی برایم خوب و خوشایند است.” قانون جذب تمام افراد، شرایط، و وقایعی را سوی شما جذب میکند که واقعا زندگیتان را خوشایند کنند.
قانون جذب به شما حق انتخاب میدهدقانون جذب بر مبنای آنچه میدهید هر آنچه در زندگی دارید را یک به یک به شما میدهد. شما بر مبنای افکار و احساساتی که از خود بروز میدهید، آهنربا میشوید و شرایط ثروت، سلامت، روابط، و تکتک اتفاقات و تجارب زندگی خود را دریافت میکنید. دربارهی پول افکار و احساسات مثبت بروز دهید، و شرایط، افراد و اتفاقات مثبتی که برایتان پول بیشتری به ارمغان میآورند را سوی خود جذب کنید. دربارهی پول افکار و احساسات منفی بروز دهید، و شرایط، افراد، و وقایعی منفی که موجب بیپولی میشوند را سوی خود میکشید.
اگر مایل به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب ثروت با همان قدرتی که فکر و احساس میکنید قانون جذب نیز به شما پاسخ میدهد. این یعنی با تغییر افکار و احساساتتان و با کمک قانون جذب میتوانید زندگیتان را رویایی کنید. افکار و احساسات مثبت داشته باشید و با این کار هر قسمت زندگی خود را به شاهکار تبدیل کنید. قانون جذب و افکارافکار شما همان کلماتی هستند که در ذهنتان میشنوید و بلند بر زبان میآورید. وقتی به کسی میگویید: “چه روز زیبایی.” اول این فکر را سرتان داشتهاید و بعد بر زبان آوردهاید. افکار به اعتما نیز مبدل میشوند. وقتی صبح از رختخواب بلند میشوید، قبل از انجام چنین عملی، فکر بلند شدن از رختخواب را داشتهاید. بدون فکر قبلی نمیتوانید هیچ کاری انجام دهید. این فکر شماست که تعیین میکنند اعمال و گفتارتان مثبت یا منفی باشد. اما از کجا بهفمید افکارتان مثبت است یا منفی؟
قانون جذب میگوید: “وقتی به آنچه میخواهید یا دوست دارید فکر میکنید، افکارتان مثبت است و وقتی به آنچه نمیخواهید و دوست ندارید فکر کنید، افکارتان منفی هستند. به همین سادگی و همین راحتی.
آنچه در زندگی میخواهید هرچه باشد، میخواهیدش چون دوستش دارید. لحظهای در موردش فکر کنید. شما چیزهایی که دوست ندارید را نمیخواهید، میخواهید؟ هر کس تنها آنچه دوست دارد را میخواهد؛ هیچکس آنچه دوست ندارد را نمیخواهد. طبق قانون جذب هیچچیز غیرممکن نیست. فرقی نمیکند چه کسی باشید، فرقی نمیکند با چه موقعیتی ممکن است روبهرو شوید، استفاده از قانون جذب میتواند آزادتان کند. قدرت و قانون جذببا گذراندن دوره قانون جذب شما میتوانید زندگیتان را تغییر دهید، زیرا توانایی نامحدودی دارید تا دربارهی آنچه دوست دارید فکر کنید و سخن بگویید، و بنابراین توانایی نامحدودی دارید تا تمام چیزهای خوب را به زندگیتان بیاورید! درهرحال قدرت شما بسیار بیشتر از افکار و گفتار مثبت دربارهی آن چیزهایی است که دوست دارید، زیرا قانون جذب به افکار و احساسات شما واکنش نشان میدهد. باید عشق را احساس کنید تا بتوانید قدرتش را در اختیار بگیرید! احساسات شما محرک هستندافکار و گفتار بدون احساسات هیچ قدرت و تأثیری در زندگیتان ندارند. در روز افکار بسیاری از ذهنتان میگذرد که بار چندانی ندارند و بهحساب نمیآیند زیرا بسیاری از افکار احساسی قوی را در درونتان برنمیانگیزند. آنچه احساس میکنید است که اهمیت دارد.
پیشنهاد میکنم این مطالب را هم مطالعه کنید: قانون جذب عشق 1 و قانون جذب عشق 2 تصور کنید افکار و گفتارتان بهمثابه یک فضاپیماست، و احساساتتان مانند سوخت است. یک فضاپیما بدون سوخت وسیلهی نقلیهای خاموش و بیحرکت است که کاری از آن برنمیآید، زیرا سوخت همان قدرتی است که فضاپیما را بلند میکند. در مورد افکار و گفتارتان نیز به همین منوال است. افکار و گفتار شما وسایل نقلیهای هستند که بدون احساسات نمیتوانند کاری از پیش ببرند؛ زیرا احساسات شما قدرت افکار و گفتارتان هستند! این را من نمیگویم قانون جذب میگوید. اگر فکر میکنید: “نمیتوانم رئیسم را تحملکنم.” آن فکر بیانگر احساس منفی قویای است که نسبت به رئیستان حس میکنید و آن احساس منفی را از خود بروز میدهید. درنتیجه روابطتان با رئیستان روزبهروز بدتر میشود. خوب یعنی خوببیشتر مردم میدانند که احساس خوب و بد داشتن چه حسی دارد اما نمیفهمند که در بسیاری از مواقع دارند با احساسات منفی زندگی میکنند. مردم فکر میکنند احساس بد یعنی احساس منفی شدید ولی قانون جذب این را نمیگوید. اگر بیشتر مواقع حس میکنید بد نیستید شاید فکر کنید آن احساس بد نبودن احساس مثبتی است زیرا درواقع احساس بدی ندارید. اگر احساس واقعاً بدی داشتهاید و اکنون حس میکنید بد نیستید پس بهطورقطع احساس بد نبودن بسیار بهتر از احساس خیلی بد بودن است. اما بیشتر مواقع احساس بد نبودن هم احساس منفی است. قانون جذب میگوید:احساس خوب یعنی احساس خوب! احساسات خوب یعنی شما شاد، مسرور، هیجانزده، مشتاق یا پرشور هستید. وقتی احساس میکنید بد نیستید، معمولی هستید، یا درواقع اصلاً حس خاصی ندارید، آنوقت زندگیتان بد نخواهد بود، معمولی خواهد بود، یا اصلاً چندان خاص نخواهد بود! احساسات خوب یعنی واقعاً احساس خوبی داشته باشید، و احساس واقعاً خوب آن چیزی است که زندگی واقعاً خوب را به ارمغان میآورد. همیشه و در همه حال قانون جذب کار خود را انجام میدهد. فقط ما باید تعیین کنیم که موارد مثبت را جذب کنیم یا موارد منفی را.
برگرفته از کتاب قدرت نوشته راندا برن :: بازدید از این مطلب : 51 نوشته شده توسط : قانون جذب و قواعد آن
در رابطه بین باورهای انسان و قانون جذب, باور انتظاری مطمئن است؛ میتوان به این صورت بیان داریم: بر وفق انتظار شما برای شما فراهم خواهد شد، پس شما منتظر چه هستید؟ برخی اشخاص فریاد میزنند: “میدانم این کار درست نمیشود” یا “مطمئنم آخرش خوب نمیشود” سؤال من این است: پس اصلاً چرا آن کار را انجام دادید؟ شما دارید عمدا بدترین حوادث را بهسوی خود میخوانید. از دسته دیگر چنین میشنویم: “ما منتظریم تا وضع بهتر شود” آنان به استقبال شرایط مساعدتر در زندگیشان میروند. آنچه را در انتظارش هستید تغییر دهید تا شرایط زندگیتان تغییر کند. اما چه انتظاری میتوانید داشته باشید؟ وقتیکه عادت کردید دائماً باختها، بیچیزیها، شکستها، فقدانها و کینهها را پیشاپیش به خود بخوانید؟ از همین حالا شروع کنید به باور اینکه خوشبختی در کمین شماست.
بازیگر باورهای خوب باشیدکاری کنید تا به نظر آید که شما منتظرش هستید، زیرا ایمان فعال نیمه هوشیارتان را تحریک میکند. اگر شما برای داشتن یکخانه جمله تأکیدی به زبان آورید. ضمناً تدارکات لازمه را هم برای آن فراهم کنید، مثل آن است که هیچ زمان هدر شده ندارید. خودتان را برای داشتن چیزهای کوچک و بزرگ آماده کنید. ممکن است کسی بگوید: “ولی من که پول آن را ندارم” درست است ولی خود را مالک آن بدانید! میدانم که این موضوع چالشبرانگیز است ولی اگر این کار را بکنید قطعاً به دستش میآورید. خانم کیت وینسلت بازیگر نقش رز در فیلم تایتانیک زمانی که جایزه اسکار را برد (البته این جایزه برای فیلم کتابخوان بود) گفت من از بچگی وقتی به حمام میرفتم شامپو را دستم میگرفتم و حس میکردم این اسکاره و مردم دارند تشویقم میکنند ولی این امروز واقعاً اسکاره! حتماً شما هم ورزشکاران زیادی را دیدی که وقتی به مقامی میرسند میگویند این رویای بچگیام بود. کریستیانو رونالدو در یک مصاحبه گفت وقتی بچه بودم خانهی مایکل جکسون رو توی تلویزیون دیدم و به پدرم گفتم من حتماً یک روز اینقدر پولدار میشوم الآن همانقدر پولدار شدم حیف که پدرم نیست که ببیند. هنر باور قبل از وقوع استوقتی مالک چیزی هستید که مشخصاً راحت آن را حس میکنید. هنر اصلی مردان موفق این است که قبل از اینکه چیزی را به دست بیاورند میتوانند داشتن آنها حس کنند. سعی کنید احساسات مربوط به داشتن آن چیز را در خود به وجود بیاورید و آن زمان است که ارتعاش آن را میفرستید و فقط باید منتظر دریافت باشید.
قانون جذب حتی در خرافات هم جواب میدهد. مثلاً اگر شما اعتقاد دارید که عدد 13 نحس است و یک روز در بانک شمارهی شما 13 است و شما انتظار نحسی دارید بدترین اتفاقات ممکن برای شما میافتد. البته دستگاه نوبتدهی بانک تقصیری ندارد سعی نکنید آن را بشکنید؛ باورهای خود را بشکنید. هیچچیز آنقدر بزرگ نیست که نتوان به آن رسید. یکجایی خواندم که آنتونی رابینز میگفت: “اگر هر کاری را هرکسی در هر جای دنیا انجام داده است حتماً من هم میتوانم انجام دهم و حتی کاری که کسی موفق به انجام آن نشده است هم مشخص نیست که من نتوانم انجامش دهم.” سارتر میگوید: “اگر یک فلج مادرزاد نتواند قهرمان دو شود فقط خودش مقصر است.”
این مطلب را مطالعه کنید: دوره قانون جذب باور کنید و حس کنیدحس خوب خیلی مهم است. حس دارندگی یکچیز. اینکه شما قبل از اینکه یکچیز را داشته باشید بتوانید با تمام وجود حس کنید که آن چیز را دارید. یک حس خوب راحتتر هم داریم. حس خوب بابت چیزهایی که داریم! کافی است که یک دندان ما درد بگیرد زمین و زمان را به هم میدوزیم ولی کی شده بابت بقیه دندانهای سالم خود شکرگزار باشیم؟ احساس شکرگزاری برترین حس دنیاست. در مورد شکرگزاری در آینده بیشتر صحبت خواهم کرد فقط در این مقاله همین یک آیهی زیبا از قرآن کریم را قرار میدهم: اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است. سورهی ابراهیم آیهی 7 شما نیازی نیست که به یک هدف رسیده باشید حتی قبل از رسیدن هم میتوانید بابت رسیدن به آن هدف شکرگزار باشید و معجزه را به چشم خود ببینید.
باور کنید و حس کنیدمهمترین توانایی و مهارتی که باید بیاموزیم این است که به چیزهایی که دوست داریم توجه کنیم و آنها را حس کنیم؛ چه چیزهایی که داریم و چه مواردی که دوست داریم داشته باشیم و حتی مواردی که قبلاً اتفاق افتاده و الآن تمام شده است. یکی از بهترین کسانی که بحث باور و تاثیر آن در رسیدن به اهداف را مطرح کرده است، آنتونی رابینز است. پیشنهاد میکنم مطالبش را بخوانید. امیدوارم این مقاله برای شما مفید بوده باشد.
حتماً شما دوستان عزیز هم تجربیات خوبی در این رابطه دارید. تجربیات خود را در قسمت نظرات بنویسید تا دوستان دیگر هم استفاده کنند و باورشان تقویت شود. :: بازدید از این مطلب : 56 نوشته شده توسط : قانون جذب و قواعد آن
قانون جذب؛ قانون یا باور؟
به دوره قانون جذب چه ایمان داشته باشید چه نداشته باشید همیشه کار خود را دقیق انجام میدهد ولی ایمان به آن میتواند نتایج استفاده از آن را بیشتر کند. در این مقاله سعی کردم رابطه ایمان به قانون جذب و کارکرد آن را توضیح بدم. شما هم حتماً تجربیات خوبی در این زمینه دارید. منتظر خواندن آنها در قسمت نظرات هستم. قانون جذب و ایمان قویبهتدریج که میخواهید از توان فوقالعاده و قدرت قانون جذب استفاده کنید، بیشتر به اهمیت ایمان به آن پی میبرید. شما باید با قانون جذب ارتباط برقرار کنید تا قانون جذب کمکتان کند. منظور از ارتباط این است که باور داشته باشید که این قانون کار میکند. البته چه باور داشته باشید چه نداشته باشید این قانون کار خود را انجام میدهد ولی برای اینکه به نحو احسن و بهصورت مثبت از قانون جذب استفاده کنید بسیار خوب است که به این قانون ایمان صد در صد داشته باشید.
نتیجهی ایمان به قانون
|
امروز میخواهم در مورد اصلیترین مشکل ذهنی که باعث به وجود آمدن باورهای تضعیفکننده درون ما میشوند صحبت کنم.
در ابتدا بهتراست این مطلب را بخوانید: دوره قانون جذب
شاید مهمترین مشکل ذهنی تعمیم دادن باشد. منظور از تعمیم دادن چیست؟ همهی ما در زندگی ناگزیر از تعمیم دادن هستیم. توانایی ما برای بلند شدن از روی زمین و راه رفتن در اتاق، از این احساس اطمینان برمیخیزد که زمین زیر پا پایمان را نگاه خواهد داشت. اگر در این مورد شک داشتیم، نمیتوانستیم این کار را بکنیم و از ترس در جای خود بیحرکت میماندیم. اما واقعیت آن است که ما یاد گرفتهایم تعمیم دهیم که معمولاً زمین ما را نگاه میدارد و هیچگاه از خود نمیپرسیم که آیا زمین مرا را نگاه خواهد داشت یا نه؟
یا وقتی به یک دستگیره در میرسیم! تا حالا از خود پرسیدید که خوب مکانیزم این دستگیره چگونه است؟ شاید مکانیزم جدیدی داشته باشد؟ یا مثل تمام دستگیرهها آنرا به پایین کشیدید و در را باز کردید؟ از کجا میدانستید که این دستگیره را نباید به بالا یا داخل فشار دهید؟
این مطلب را هم بخوانید: آیا قانون جذب کار میکند؟
این خیلی خوب است که ما بدون تجزیهوتحلیل و صرف وقت میتوانیم در را باز کنیم ولی موضوع به همین باز کردن در ختم نمیشود. گاها این تعمیم کمکی به ما نمیکند. بهطور مثال اگر کسی بارها ما را اذیت کرده است بهجای آنکه ببینیم آن شخص چه کسی است این موضوع را به نژاد، شهر، مرد، زن یا رئیس بودن آن نسبت میدهیم. همهی شما جملات اینچنینی را شنیدهاید: زنها …. . مردها … . شمالیها … . تهرانیها … .
اگر جاهای خالی موارد مثبت باشند مشکلی به وجود نمیآید ولی متأسفانه ما موارد منفی را راحتتر تعمیم میدهیم.
ما باید به هرلحظه، به هر رابطه و به هر موقعیت با چارچوبی کاملاً جدید وارد شویم تا بتوانیم دست به کشف و اکتشاف بزنیم.
اگر کسی را در قالب و چارچوبی معین قرار دهیم، به دنبال راههایی برای پشتیبانی از آن خواهیم گشت و بر ازآنجاکه مشخصاً جوینده یابنده است آن راهها را خواهیم یافت.
احتمالاً شما هم این داستان معروف را شنیدهاید: فردی صبح بیدار شد و دید تبرش نیست و سریعاً به همسایهاش مشکوک شد و دید آن شخص یک دزد حرفهای است. مثل دزدها راه میرود، مثل دزدها پچپچ میکند حتی مثل دزدها لباس میپوشد. همینکه میخواست نزد قاضی برود تبرش را که زنش آن را جابهجا کرده بود را پیدا کرد. بعد دوباره بیرون رفت. دید همسایهاش مثل یک آدم شریف راه میرود، مثل یک آدم شریف لباس میپوشد و مثل یک آدم شریف صحبت میکند.
ما هیچگاه مسائل را همانگونه که هستند نمیبینیم. ما تمام مسائل را از فیلتر باورهایمان عبور میدهیم و میبینیم.
حتماً شده که شما با شخصی مدتها بحث داشتید بر سر این موضوع که کدام بازیگر یا کدام فوتبالیست بهتر است. جالب اینجاست که در اینگونه موارد از حرکات و چهره و صحبتهای هر دو نفر مشخص است که به گفته خود اطمینان دارند. این دو نفر حتی وقتی فوتبال یا فیلم را نگاه میکنند متفاوت از هم میبینند.
مثال واضحتر: هیچ مادری در دنیا قبول نمیکند که فرزندش مشکل داشته باشد. اگر عدهای از راه به در شوند معمولاً تمام مادرها میگویند فرزند من پاک بود و دوستانش او را از راه به در کردند و گول دوستانش را خورد. فرزند من ساده است. هیچ مادری قبول نمیکند که شاید فرزند خود او هم یک نفر را از راه به در کرده است؛ نه اینکه بخواهد جلوی مردم این موضوع را اینگونه نشان دهد، بلکه واقعاً آن مادر رفتارهای فرزندش را از فیلتر باورهای خود عبور میدهد.
مثال خوب برای این مورد عینک است. شما اگر یک عینک سبز بزنید تمام اطراف را سبز خواهید دید ولی متأسفانه عینک باورها اینقدر زیاد با ما بوده است که فکر میکنیم عینکی نداریم و ما درست میبینیم و بقیه اشتباه میبینند.
اگر از کسی –مخصوصاً کسی که خیلی او را قبول داریم- بشنویم که ما بیدستوپا هستیم، به دنبال شواهد این موضوع خواهیم گشت و هر چه به دنبالش بگردیم پیدا میکنیم. به همین دلیل بالای 90% باورهای ما در بچگی شکل میگیرد؛ زمانی که پدر و مادر ما قهرمانان بیقیدوشرط زندگیمان هستند.
بزرگترین هدیهای که ما میتوانیم به فرزندانمان دهیم اعتمادبهنفس است. فقط اعتمادبهنفس.
آنتونی رابینز میگوید: “انسان ماشین اثبات باورهایش است.”
چقدر این جمله زیباست. یک ماشین چرخگوشت چهکار میکند؟ فقط گوشت چرخ میکند.
یک ماشین آبمیوهگیری چه طور؟ فقط آبمیوه میگیرد.
یک ماشین جاروبرقی؟
و انسان ماشین اثبات باورهایش است: فقط میتواند باورهایش را اثبات کند و به دنبال شواهد تائید آنها بگردد.
بیایید برای همنوعان خود و مخصوصا فرزندان خود مشکل ذهنی ایجاد نکنیم.
حتماً شما دوستان عزیز هم تجربیات خوبی در این رابطه دارید.
تجربیات خود را در قسمت نظرات بنویسید تا دوستان دیگر هم استفاده کنند و باورشان تقویت شود.
چگونه پولدار شوم؟ اول دوراهی ثروت و فقر
چگونه پولدار شوم! چند بار این سوال را از خود پرسیدهاید؟
پول تنها یک ابزار است که در اختیار دارید تا آنچه در زندگی دوست دارید را تجربه کنید. وقتی دربارهی کارهایی که با پول میتوانید انجام دهید فکر میکنید نسبت به زمانی که فقط به پول فکر میکنید عشق و شور و شوق به مراتب بیشتری را احساس میکنید.
تصور کنید آنچه را دوست دارید هم اکنون دارید و آنکارهایی که دوست دارید را انجام میدهید. آنگاه خیلی احساستان بهتر است نسبت به زمانی که در مورد خود پول فکر میکنید.
شما باید احساس خوبی داشته باشید تا چیزهایی که میخواهید را به دست بیاورید. طبیعی است که به چیزهایی که با پول به دست میآورید خیلی حس بهتری و راحتتری میتوان داشت تا به خود پول.
100 میلیون تومان در حساب بانکی صرفا یک عدد است ولی یک ماشین عالی را خیلی راحتتر میتوان حس کرد. سعی کنید وقت خود را صرف احساس چیزهایی که قرار است داشته باشید بکنید نه خود مبلغ حساب بانکی.
اشتباه نکنید! فکر نکنید پول تنها راهی است که میتوانید چیزی را جذب کنید. این دیدگاه خیلی محدود است در صورتی که قانون جذب نامحدود است. شما میتوانید در قرعه کشی برنده شوید. میتوانید به صورت کاملا اتفاقی –برای کسانی که دوره قانون جذب را نمیشناسند یا کاملا بر طبق قانون جذب برای کسانی که آن را میشناسند- به یک ماشین حتی نصف قیمت اصلی برخورد کنید. میتوانید خدمتی در قبال چیزی که میخواهید ارائه کنید و … .
من نمیخواهم بگویم که به دریافت پول و افزایش درآمدتان فکر نکنید فقط میخواهم بگویم چیزهایی که با پول میتوانید به دست بیاورید خیلی راحتتر احساس میشوند و مسئله خیلی مهمتر اینکه محدود فکر نکنید.
بگذارید خیالتان را راحت کنم. تا زمانی که خواستهی خود نرسیدی به هیچ وجه نمیتوانید حدس بزنید که از چه طریقی دریافتش خواهید کرد. کافی است اطراف خود را نگاهی بیاندازید. تعداد زیادی از افراد حتی شغلشان را یک اتفاق رقم زده است.
شما نمیدانید اما قانون جذب میداند. قانون جذب شیوهای عالی خواهد یافت تا دریافتش کنید. ذهن بشری ما محدود است اما نبوغ الهی نامحدود. شیوههای پروردگار عالم از ذهن بشری ما خارج است. با فکر اینکه پول تنها راه به دست آوردن چیزیست که میخواهید زندگیتان را محدود نکنید. پول را تنها هدف زندگیتان قرار ندهید، بلکه آنچه میخواهید باشید، انجام دهید، یا داشته باشید را به عنوان هدف خود قرار دهید.
اگر خانهای جدید میخواهید، لذت زندگی در آن خانه را تصور و احساس کنید. اگر لباسهای زیبا، لوازم خانگی، یا ماشین میخواهید؛ اگر میخواهید کالج بروید، به کشور دیگری نقل مکان کنید، آموزش موسیقی، بازیگری یا ورزشی ببینید، تصورش را بکنید! تمام اینها میتوانند از راههای مختلف و نامحدود سوی شما بیایند.
برای پول تنها یک قانون وجود دارد: شما هرگز نمیتوانید پول را بر احساس خوب مقدم بدانید. اگر این کار را بکنید از قانون جذب تخطی کردهاید. شما اول باید احساس خوب داشته باشید بعد پول به سمت شما سرازیر میشود.
البته این قانون نه تنها برای پول بلکه برای همه چیز صادق است. کلا نقطه مشترک تمام خوشبختیها احساس خوب است ولی در این مطلب تمرکز ما بیشتر روی جذب پول است. یک تصویر زیبا در این رابطه در یکی از بلاگها پیدا کردم که براتون به اشتراک میگذارم.
این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب عشق
“اگر به عشق نیاز دارید، سعی کنید بفهمید که تنها راه گرفتن عشق، دادن عشق است. هر چه بیشتر بدهید بیشتر خواهید گرفت، و تنها راهی که میتوانید عشق بدهید این است که خود را از آن لبریز سازید تا به یک مغناطیس بدل شوید”
چالز هانل
نویسندهی تفکر نو
اگر دارید کار میکنید چون فکر میکنید تنها راهیست که میتوانید پول درآورید، و به آن علاقهای ندارید، اینطوری هرگز پول یا شغلی که دوست دارید را به دست نمیآورید. شغلی که دوست دارید همین حالا وجود دارد و تنها کاری که باید برای به دست آوردن آن انجام دهید احساس خوب به شغلتان است. به نکات مثبت شغل فعلیتان تمرکز کنید. شما عشق میدهید و اینجاست که قدرت قانون جذب در اختیار شما قرار میگیرد.
شکسپیر زمانی گفت:
من همیشه خوشحال هستم، می دانید چرا؟
انتطارات همیشه صدمه زننده هستند
زندگی کوتاه است
پس به زندگی ات عشق بورز
خوشحال باش
و لبخند بزن
فقط برای خودت زندگی کن
و قبل از اینکه صحبت کنی، گوش کن!
قبل از اینکه بنویسی، فکر کن!
قبل از اینکه خرج کنی، در آمد داشته باش!
قبل از اینکه دعا کنی، ببخش!
قبل از اینکه صدمه بزنی، احساس کن!
قبل از تنفر، عشق بورز!
زندگی این است
احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
کل این مطلب بینظیره ولی جا داره جمله اولش را دوباره تکرار کنم.
“من همیشه خوشحال هستم”
بزرگان همه احساس خود را به خوبی به خدمت گرفتند.
منتظر نظرات زیبای شما هستم
امیر شریفی
ضمیر ناخودآگاه چیست؟ معمای استفاده از ضمیر ناخودآگاهتان این است که درک کنید چقدر از ضمیر خودآگاهتان متفاوت است. بااینکه ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه هر دو در یک بدن هستند، آنها کاملاً مشخصات متفاوتی دارند. اگر همانطور که ضمیر ناخودآگاه در رویاها ارتباط برقرار میکند یک شخص دیگر با شما ارتباط برقرار میکرد، شما فکر میکردید آن مرد یا زن دیوانه هستند اما ضمیر ناخودآگاه شما دیوانه نیست. فقط زبانش با زبان خودآگاه فرق دارد.
طبق گفته های من در دوره قانون جذب ضمیر ناخودآگاه تقریباً 92 درصد از کل مغز را تشکیل میدهد. ضمیر خودآگاه 8% باقیمانده را تشکیل میدهد. بنابراین، ضمیر خودآگاه در مقایسه با ضمیر ناخودآگاه ناچیز است.
ضمیر ناخودآگاه منطق ندارد و به ورود حسی استناد میکند. بنابراین، به واقعیت و تصور یکسان واکنش نشان میدهد. برای مثال، وقتی خواب پرت شدن از ساختمان را میبینید بدنتان همان واکنشی را نشان میدهد که اگر در واقعیت این اتفاق برای شما بیفتد نشان میدهد. بدن شما عرق میکند، ضربان قلبتان بالا میرود و … .
پس این نکته خیلی مهم است. ضمیر ناخودآگاه تفاوت بین واقعی و خیالی را نمیداند. این مسئله ساختهی ذهن من نیست و برایش مدارک علمی زیادی وجود دارد که من سرچ در این رابطه را به عهده شما خواننده گرامی میگذارم.
ضمیر خودآگاه عملکردهای ارادی را کنترل میکند. برای مثال من میتوانم آگاهانه بازوی خودم را بالا و پایین ببرم. من میتوانم به اینطرف و آنطرف راه بروم. اینها اقدامات آگاهانه هستند.
یک نکتهی مهم این است که ضمیر خودآگاه در یکزمان تنها یک کار را میتواند انجام دهد و نمیتواند همزمان دو کار را انجام دهد. ممکن است کسی بحث کند که همزمان میتواند مطالعه کند و تلویزیون ببیند. اگر شما واقعاً از کاری که در یکلحظه انجام میدهید آگاه شوید، خواهید دید که شما یا در حال مطالعه هستید یا در حال تماشای تلویزیون. زمانی که شما فکر میکنید همزمان دارید هر دو کار را انجام میدهید در حقیقت دارید سریعاً بین این دو کار تغییر حالت میدهید.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب کار میکند؟
تا حالا شده که کسی از شما بخواهد که سعی کنید با یکدست به بالای سرتان ضربه بزنید و همزمان دست خود را در جهت عقربههای ساعت روی شکم خود بمالید؟ معمولاً در ابتدا چنین کاری غیرممکن است ولی بعد از مدتی هر کس قادر به انجام این کار است. چرا؟
به دلیل اینکه مغز شما بعد از چند بار تکرار این کار یک کار را به ناخودآگاه منتقل میکند. مثل دوچرخهسواری و با تلفن حرف زدن. اگر تازه دوچرخهسواری یاد گرفته باشید و بخواهید این کار را انجام دهید احتمالاً جوری زمین میخورید که تا یک هفته هرکسی شمارا میبیند ناخودآگاه میخندد. شما انسان خوبی هستید و باعث شادی مردم میشوید تا اینکه! دوچرخهسواری وارد ضمیر ناخودآگاه شما میشود و دیگر اطرافیانتان باید دنبال سوژهی دیگری برای خندههایشان باشند چون شما بهراحتی میتوانید یک کار آگاهانه مثل صحبت کردن با تلفن را با دوچرخهسواری همزمان انجام دهید.
یک مقاله در نیویورکتایمز چاپشده و طی یک پژوهش عملی ثابت کردند که افراد نمیتوانند بهصورت آگاهانه همزمان رانندگی کنند و با تلفن همراهشان صحبت کنند. بهعبارتدیگر، شما یکی از دو کار را آگاهانه انجام میدهید اما هر دو را همزمان آگاهانه انجام نمیدهید.
چند بارشده که با تلفن همراه در حال صحبت بودید و بدون سوئیچ از خانه بیرون رفتید؟
چند بار در حالی داشتید فیلم نگاه میکردید یکهو متوجه شدید که هیچی از حرفهای کسی که پشت تلفن است، نفهمیدید؟
ضمیر خودآگاه منطقی است و توانایی تفکر، فکر کردن بهصورت خودکار، استدلال، انتقاد، تحلیل، قضاوت، پسندیدن، انتخاب، برنامهریزی و … را دارد.
ضمیر خودآگاه تا سهسالگی شروع به رشد نمیکند و تا حدود 20 سالگی رشد آن کامل نمیشود.
ضمیر خودآگاه دارای حسآگاهی است. اشخاص، مکانها، شرایط و چیزها را میشناسد. ضمیر خودآگاه میداند که میداند. ضمیر خودآگاه دارای اراده است. اراده توانایی ضمیر خودآگاه برای شروع و هدایت یک فکر یا عمل است. اراده به جهتگیری افکارتان کمک میکند.
برعکس، ضمیر ناخودآگاه منطقی نیست و ذهن احساسی است. ضمیر ناخودآگاه منبع عشق، کینه، دلتنگی، ترس، شادی، شوق و … است. وقتی میگویید احساس میکنم منبع صحبت ضمیر ناخودآگاه است.
پیشنهاد میکنم که این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب چیست؟ رابطهی دقیق احساسات و قانون جذب
یک مثال: دیدید وقتی شخصی عصبانی میشود میگوید اصلاً هیچی متوجه نشدم؟ اون لحظه اصلاً فکرم کار نکرد؟
یکچیز شگفتانگیز در مورد ضمیر ناخودآگاه این است که این کارهایش بدون تلاش و 24 ساعته است. برای استفاده از ضمیر ناخودآگاه شما هیچ تلاش آگاهانهای نیاز ندارید.
انجام کاری با ضمیر خودآگاه نیازمند تلاش است. به یاد بیاورید که چگونه اولین باری که رانندگی میکردید خسته میشدید. باید حواستان به همهجا میبود ولی الآن بهراحتی پشت فرمون مینشینید گاها با موبایل صحبت میکنید و رانندگانی که از رانندگی آنها خوشتان نیاید را مورد لطف خود قرار میدهید.
رانندگی اینقدر برایتان آسان شده که بدون تلاش انجام میشود.
مثال دیگر بستن بند کفشهایتان است. شاید الآن نتوانید برای کسی توضیح بدید که چگونه باید بند کفشهایش را ببندد ولی هرروز بهسرعت برق این کار را انجام میدهید. راستی شما میتوانید کاملاً توضیح دهید که چگونه باید بند کفش را بست؟
ضمیر خودآگاه دارای اراده است و ضمیر ناخودآگاه دارای قدرت. وقتی ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه باهم هماهنگ باشند، شما ارادهی قدرتمندی دارید. شما تک ذهنه میشوید. اما وقتی این دو در تضاد باشند اراده سست میشود و بهاصطلاح شما دو ذهنه میشوید.
ادامه دارد …
ضمیر ناخودآگاه غول درون شماست …
منتظر نظرات زیبای شما هستم …
امیر شریفی
اول پیشنهاد میکنم این دو مطلب را بخوانید: قانون جذب عشق 1 و قانون جذب عشق 2
به نظرتان بزرگترین فرق این دوتا سؤال چیست؟
بزرگترین فرقشان کسایی هستند که این سؤالات رو میپرسند. و تقریباً تنها فرق آنها.
اجازه بدید موضوع را بیشتر بازکنم. جذب زن و مرد هیچ تفاوتی باهم ندارد. درست است که خانمها احساسیتر و مردها منطقیتر هستند ولی از دید قانون جذب هیچ تفاوتی بین جذب مرد یا جذب زن وجود ندارد و حتی تفاوتی نمیکند که شما خانم هستید یا آقا.
شما با فرستادن فرکانس عشق، عشق دریافت میکنید.
روابط قطعاً تابع رفتارهای خاصی است ولی اولا فیلم بازی کردن آنها دشوار و ثانیا معمولاً غیرطبیعی است.
شاید فکر کنید که قانون جذب بهطور معجزهآسایی رفتار شخص مقابل را عوض میکند بدون اینکه شما کاری کنید! یا فکر کنید که قانون جذب بیدلیل شمارا جذابتر میکند؛ ولی بههیچوجه اینگونه نیست. ناخودآگاه شما بهراحتی میداند که چه رفتارهایی، لباسهایی، صحبتهایی و حتی نگاههایی شمارا جذاب میکند. وقتی شما از قانون جذب بهدرستی استفاده کنید ناخودآگاهتان که مسئول اکثر رفتارهای شماست همهچیز را مرتب میکند.
اجازه بدید مثال سادهتری بزنم. اگر شما از قانون جذب ثروت استفاده کنید بهاحتمال فراوان یک کیسه 100 دلاری پرت نمیشود توی خونتان. تمام خریدهای ما احساسی هستند (1) و اگر غیرازاین بود با همین منطق که 5 بزرگتر از 4 است باید همه به این منطق میرسیدند که در هر رنج قیمتی یک ماشین بهترین ماشین است و فقط آن ماشین را میخریدند یا همه یک مدل تیپ میزدند.
ناخودآگاه مسئول احساسات ماست (2). پس طبق 1 و 2 خریدهای ما اکثراً ناخودآگاه است. البته ما میتوانیم با تحقیقات و دلایل خودآگاهی که میآوریم روی ناخودآگاه و احساسمان تأثیر بگذاریم ولی اغلب این تأثیر خیلی کم است. کافی است به گذشتهی خود نگاهی بیاندازید و ببینید چقدر از خریدهایی که انجام دادید به دردتان نخورده یا حتی کمتر از یک روز بعد از خریدش پشیمان شدید.
خیلی ساده است. شما با قانون جذب، ناخودآگاه خود را طوری تربیت میکنید تا خریدهایی کند و یا تصمیماتی بگیرد که به سود منتهی بشود. همهی شما کسانی را دیدید که هر چه را که میخرند سود میکنند و در مقابلش هم افراد کمی نیستند که نیستند که هرچه که میخرند ضرر میکنند.
اشخاصی که باورهای ثروت ساز دارند تمام تصمیماتشان آنها را بهسوی پول بیشتر میکشاند. مارک زاکربرگ صاحب فیسبوک زمانی که ثروتمندترین جوان دنیا و جزو 10 ثروتمند برتر دنیاست یک تصمیم عجیب گرفت! عجیب نه ازنظر او بلکه ازنظر کسانی که ضمیرناخودآگاهشان اصلا برای ارقام بالا گنجایش ندارد. مارک زاکربرگ برای یک شرکت کوچک 13 کارمندی 1 میلیارد دلار پرداخت کرد و آن شرکت را خرید.
یک لحظه تصور کنید 3.5 هزارمیلیارد تومان برای یک شرکت 13 کارمندی! در صورتی که رستورانهای خوب خیلی از این تعداد بیشتر نیرو دارند. جالب اینجاست که وقتی زاکربرگ این شرکت را خرید درآمدش صفر بود. احتمالاً مدیران شرکت از فروشش به این مبلغ خیلی خوشحال بودند.
خیلیها مخصوصاً سهامداران فیسبوک گفتند که زاکربرگ قدرت تصمیمگیری درستی ندارد و توانایی مدیریت یک مجموعهی بزرگ را ندارد. ولی چند وقت پیش معلوم شد که او در خرید بزرگترین شبکه اجتماعی جهان اشتباه نکرده است. شرکت کوچکی که او خریده بود اینستاگرام بود.
با چه دلایل و منطقی زاکربرگ به این موضوع پی برد که اینستاگرام به اینجا خواهد رسید؟ چرا اینهمه اقتصاددان و مشاوران بزرگ همچین تصمیمی نگرفتند؟ مارک زاکربرگ بهجای علم اقتصاد و منطق بر ضمیر ناخودآگاهش تکیه کرد؛ البته زاکربرگ باورهایش درست بوده وگرنه ضمیرناخودآگاهش به همین اندازه که سازنده بود میتوانست مخرب باشد.
دور شدیم!
یک مقدار از بحث روابط دور شدیم! قبول دارید؟ ولی من قبول ندارم. نحوهی کار یکی است! بااحساس خوب، با باورهای درست ذهن ناخودآگاهتان کمکتان میکند. خیلی از مردم فکر میکنند وقتی باورهایشان عوض شد حالا باید از ضمیر ناخودآگاهشان بخواهند که به آنها کمک کند! ولی خیالتان راحت نیازی به این کارها نیست همین حالا هم بیشتر تصمیمات شمارا (فروید میگوید 80%) ضمیر ناخودآگاهتان میگیرد.
امیدوارم آنگونه که زاکربرگ پول ساخت شما روابط بسازید.
منتظر نظرات زیبای شما هستم.
اگر از مطالب خوشتان آمد حتما نظر بگذارید. اگر سوالی دارید حتما بپرسید. دلگرمی ما همراهی شماست.
امیر شریفی
برای برنده شدن در هر بازی باید قوانین آن را اجرا کرد. در مورد ضمیر ناخودآگاه هم همینطور است؛ اگر از قوانین آن اطاعت کنید همواره موفق خواهید بود.
قوانین ضمیر ناخودآگاه
برنامههای جدید که توسط ضمیر ناخودآگاه پذیرفته میشوند باید پرورانده شوند. هنگام برنامهریزی ضمیر ناخودآگاه تکرار خیلی مهم است. تا زمانی تکرار کنید که توسط ضمیر ناخودآگاه پذیرفته شود. حتی بعد از پذیرش باورها و مسائل بازهم باید در مقاطع مختلف این تکرار صورت گیرد تا این باورها قوی باقی بمانند.
افزودن احساس به یک تلقین آن را مؤثر میکند. بهتر بگویم تا زمانی که احساس همراه تلقین نباشد اصلاً اسم آن را نمیشود تلقین گذاشت. احساس قدرت است و باعث میشود خیلی ناممکنها ممکن شوند.
اینیکی از قوانین ضمیر ناخودآگاه است که گاها در موردش اشتباه میشود. ضمیر خودآگاه سه زمان دارد. گذشته، حال و آینده ولی ضمیر ناخودآگاه فقط یکزمان دارد؛ زمان حال. گذشته در ضمیر ناخودآگاه یعنی نگاه از زمان حال به خاطرات و آینده یعنی پیشبینی حوادث از زمان حال.
با توجه به این قانون برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه (زمان حال) متوجه شدید که چرا خیلی از عبارات تأکیدی نهتنها جواب نمیدهند بلکه گاها جواب معکوس میدهند؟
عبارت من سالم و سلامت خواهم شد را در نظر بگیرید. این عبارت چه نکتهای را به ضمیر ناخودآگاه میفرستند؟
به یاد دارید که گفتیم ضمیر ناخودآگاه منطق ندارد. من اگر بگویم من سال دیگر درآمدم 20 میلیون خواهد شد یعنی چی؟ یعنی الآن این درآمد را ندارم. پس وقتی میگوییم من سلامت خواهم شد ضمیر ناخودآگاه به این نتیجه میرسد که الآن شما سلامت نیستید.
میدانم برای ذهن منطقی شما اینها عجیب است ولی خواهشا سعی نکنید با یک ژاپنی انگلیسی صحبت کن چون زبان ژاپنی عجیب است. زبان ضمیر ناخودآگاه عجیب است ولی این دلیل نمیشود که با زبان خودآگاه باهاش صحبت کنیم.
ضمیر ناخودآگاه یک کامپیوتر جوینده هدف است. هر هدفی به آن داده شود، ضمیر ناخودآگاه در جستجوی برآورده کردن آن برمیآید. یک هدف زمانی در ضمیر ناخودآگاه ثبت میشود که شما انتظار وقوع آن را داشته باشید و وقوعش را قطعی و از پیش اتفاق افتاده بدانید.
یک مثال خوب: دارونما
دارونماها داروهایی هستند مشابه داروی واقعی که از مواد بیاثر پرشدهاند. این مواد کاملاً در مورد بیماری موردنظر بیاثر هستند ولی در حداقل 30% از بیماران نتایجی دقیقا برابر با نتایج داروهای واقعی گرفتهاند. چگونه میتوان این موضوع را توضیح داد؟ جالب اینجاست تأثیر دارونما زمانی بهشدت زیاد میشود که دربارهی اثر دارویی آن مدتی با بیمار صحبت شود زیرا در آن زمان انتظار به وجود میآید.
دکتر استرنباخ در سال 1964 یک دارونما را به یک گروه تحت آزمایش داد و گفت که این دارو باعث احساس تهوع در شما میشود.
سپس یک دارونمای دیگر به گروه داد و گفت که این قرص فعالیت معده شمارا کاهش میدهد.
سپس دارونمای سوم را داد و گفت که نتیجهی دیگری در پی دارد (چرا دروغ! این موردش یادم نمیآید؛ البته تأثیری هم در مفهوم موضوع ندارد.) در پایان مشاهده شد که نزدیک 70% افراد دقیقا همان نتیجهای را از دارونما گرفتند که انتظارش را داشتند درصورتیکه دارونماها یکی بود.
مطالعات نشان دادهاند که عقاید یک بیمار میتواند به طرز چشمگیری تحت تأثیر صحبت پزشک و اطرافیان و در کل انتظار بیمار باشد. البته بهجز صحبتها موارد دیگر هم در انتظار بیمار تأثیر میگذارد. شاید خندهدار باشد ولی واقعیت است که در آزمایشها ثابتشده است
قرص بزرگ تأثیرش از قرص کوچک بیشتر است.
قرص رنگی تأثیرش از قرص سفید بیشتر است.
شربت تلخ تأثیرش از شربت شیرین بیشتر است.
آمپول تأثیرش از قرص بیشتر است.
اگر قرص را پزشک بدهد تأثیرش از قرصی که پرستار بدهد بیشتر است.
همینجا صبر کنید!
مطالعه را متوقف کنید. مقداری باهم فکر کنیم!
قرص بزرگ بهتر از قرص کوچک است. به نظرتان از بچگی انتظار نداشتیم که چیزهای بزرگ قویتر باشند؟
از بچگی به ما نگفتند که دارو تلخ است؟
همیشه به آمپول به دید درمان سریعتر نگاه نکردیم؟
و…
اکثر باورهای ما از زمان بچگی ما میآیند. فقط خواستم یادآوری کنم که ضمیر ناخودآگاه چگونه هنوز هم مثل بچهها رفتار میکند.
دندهعقب با سرعت بینهایت!
شما نمیتوانید بخوابید! شما هرچقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید بخوابید. هرچقدر بیشتر تلاش کنید بیشتر بیدار میمانید. شما لباس سفید و نو پوشیدید؛ همش مراقبید که کثیف نشود ولی ظاهراً تمام مردم شهر حقوق گرفتن که آن روز لباس شمارا کثیف کنند. تا حالا شده که هرچقدر که فکر میکنید مکان یکچیز یا اسم یک شخص یادتان نیاید بعد بهمحض اینکه فکرتان رفت سمت دیگر مکان یا اسم شخص به یادتان بیاید؟
شما نمیتوانید بخوابید. شما باید اجازه دهید تا به خواب فرو روید.
هرچه کردند از علاج و از دوا
گشت رنج افزون و حاجت ناروا
آن کنیزک از مرض چون موی شد
چشم شه از اشک خون چون جوی شد
ازقضا سرکنگبین صفرا فزود
روغن بادام خشکی مینمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت
البته این شعر مولانا برای درمان شخص گفتهشده است ولی واقعاً گاهی آب آتش را مدد میشود همچو نفت. اجازه بدید واضحتر بگویم:
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: دوره قانون جذب
نیرویی که ضمیر ناخودآگاه باید به کاربرد تا کاری را انجام دهد برابر است قدرتی که صرف ضمیر خودآگاه میکنیم به توان دو. یعنی ما اگر 3 واحد تلاش میکنیم که به خواب برویم ضمیر ناخودآگاه باید 9 واحد تلاش کند تا ما خوابمان ببرد. البته این برای موارد ناخودآگاه مثل یادآوری یا خواب صدق میکند.
یک مثال دیگر: راه رفتن یک امر ناخودآگاه است. فکر کنم تمام مردمی که معلولیت جسمی خاصی نداشته باشند بهراحتی میتوانند روی جدول راه بروند و آیا میتوانید روی چوبی محکم که بین دو برج قرار دادهشده است راه بروید؟ ناخودآگاه کار خود را که راه رفتن است را میخواهد انجام دهد ولی خودآگاه با دخالتش کار را خراب میکند.
فقط یکراه داریم ذهن خود را منحرف به چیز دیگری کنیم. فکر کنم الآن فهمیده باشیم که چرا موقع خواب برای بچه هامون قصه میگوییم! یا چرا برای کسی که مشکل خواب دارد تجویز میکنند که گوسفندها را بشمارد! یا کشفهای مهم مثل جاذبه زمانی به فکر دانشمندان رسیده که فکرشان کشف نبوده است. حتماً همهی شما شنیدید که ارشمیدس قانون خود رازمانی کشف کرد که اصلاً به آن فکر نمیکرده است. البته این مورد را هدفگذاری کرده بود ولی زمانی جواب به ذهنش رسید که داشت حمام میکرد.
پس در مواردی که کار را باید ناخودآگاه انجام دهد سعی نکنید قدرت اراده و خودآگاه را زیاد درگیر کنید. یک موضوع دیگر در مورد ناخودآگاه بیمنطق بودن آن است و اینکه فرقی بین رؤیا و واقعیت قائل نیست. الآن تصور کنید که یک لیموی ترش رادارید میخورید. ترش ترش! جوری که خوردنش برایتان سخت است. احتمالاً الآن بزاق دهان شما ترشحشده است.
این موضوع مثال سادهای بود ولی استفادهی اصلی ما چیز دیگری است. ما میتوانیم برای ناخودآگاه نقش بازی کنیم و ناخودآگاه باور کند. مثلاً شما صبح از خواب بلند میشوید و وانمود میکنید که امروز خیلی روز خوبی است و بهترین اتفاقات منتظر شماست. شما روحیهی خود را بالا میبرید و معمولاً طی 72 ساعت نقش بازی کردن اتفاقات خوبی برای شما خواهد افتاد.
حریم سلطان
مریم اوزرلی بازیگر نقش خرم سلطان در سریال جنجالی حریم سلطان به دلیل بیماری روحی این سریال را رها کرده و به آلمان رفته است! این تیتر معروف خیلی از رسانههاست در ماههای گذشته. یعنی نقش منفی و اتفاقات عجیبی که این بازیگر اجرا کرده است باعث این موضوع شده است؟ شاید!
تا اینجا در مورد موارد سادهای همچون خواب صحبت شد ولی موضوعات مهمتر را هم میتوان همینگونه انجام داد.
بهطور مثال بیماری؛ همهی ما میدانیم که عمل مقابله با بیماری و سیستم دفاعی بدن یک سیستم ناخودآگاه است. حال چرا باید زیاد در وضعیت مریضی بمانیم؟ زیرا وقتی مریض میشویم بهطور مداوم به مریضی خود فکر میکنیم حتی سعی میکنیم با بدنمان مریضی را همراهی کنیم و بیشتر خود را به مریضی بزنیم تا یک مقدار محبت و توجه کسب کنیم.
شاید شما هم شنیده باشید که قدیمیها به مریض میگویند: فقط بخواب! چون در حالت خواب خودآگاه خاموش است و ناخودآگاه بهخوبی با استفاده از سیستم بازسازی و دفاعی بدن بیماری را از بین میبرد.
جیمز هریوت دریکی از کتابهایش یک مثال خوب را بیان میکند. هریوت میگوید: زمانی با یک کشاورز ملاقات کردم در آن زمان مشاهده کردم که یکی از گوسفندان کشاورز دارد درد میکشد. با معاینهی او متوجه شدن دارای رحم عفونی است. من یک حرکت انساندوستانه انجام دادم و به گوسفند یک آمپول زد که به گوسفند کمتر درد بکشد و به قول خودمان مرگش آسان شود ولی به کشاورز گفت که به گوسفند ویتامین زده است.
هفتهها بعد من باز آن کشاورز را دیدم. او از من تشکر کرد. گفت ممنون ویتامین شما اثر کرد گوسفند سه روز تمام خوابید و بعد که بیدار شد درمان شده بود.
من عمیقاً به فکر فرورفتم و نتیجه گرفتم: هر حیوانی مانند انسان توانایی معالجهی خودش را دارد. فقط باید به آن فرصت داده شود. آمپول باعث شده بود گوسفند سه روز از درد و ترس و چیزهای دیگری که سیستم ایمنیاش را فلج کرده بود دور شده بود و بهبودیافته بود. (این فقط یک نقلقول از کتاب هریوت بود و بههیچوجه تائید یا تکذیب نمیشود.)
غول درون کارش را میکند اگر خودآگاه با آن مداخله نکند.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید.
قانون جذب و قانون ارتعاش مهمترین قوانین جهان هستی هستند. پیشازاین که شرایط زندگی خودت یا شرایط زندگی هر کس دیگری در زندگیات معنایی برایت پیدا کند، باید این قوانین را درک کنید. این قوانین پایه و اساس هر چیزی است که تجلیاش را میبینیم. این قوانین پایه و اساس هر چیزی است که وارد زندگیمان شده است.
درواقع درک قانون جذب باعث میشود به آن زندگی سرور آمیزی که پروردگار عالم ما را به آن نیت خلق کرده است برسیم.
قانون جذب میگوید: مشابه، مشابه را جذب میکند. وقتی میگوییم “کند با جنس خود هر جنس پرواز / کبوتر با کبوتر باز با باز” درواقع داریم از این قانون صحبت میکنیم. وقتی یک روز دلمرده از رختخواب بیرون میآیی و تمام روز اوضاع بدتر و بدتر میشود و آخر روز میگویی: “اه، ایکاش امروز اصلا از رختخواب بیرون نمیآمدم” خودت داری این قانون را به خودت گوشزد میکنی.
وقتی آدمهایی که از بیماری حرف میزنند خودشان مریضاند و کسانی که از ثروت حرف میزنند ثروتمندتر میشوند یعنی این قانون دارد درست و با دقت 100% عمل میکند. اوایل که افرادی که زیاد شکرگزارند را میدیدم پیش خودم میگفتم اگر من هم اینقدر نعمت داشتم شبانهروز شکر میکردم و حالا میفهمم که آن افراد به دلیل نعمت نیست که شکر میکنند بلکه نعمت دارند چون دائما شکر میکنند.
وقتی رادیو را روی موج FM 94.0 میگذاری و انتظار داری رادیو تهران را گوش دهی. اگر روی این موج رادیو ورزش را بگیرد تعجب نمیکنی؟ آیا خودت با مشت توی کلهی رادیو نمیزنی؟
اگر بزنی شبکه 4 ببینی دارد پخش مستقیم فوتبال شبکه 3 را نشان میدهد، ناراحت نمیشوی؟ آیا اگر بخواهی برنامهی مستند شبکه 4 را ببینی میزنی شبکه سه و به تلویزیون و آنتن و بازیکنان فوتبال توهین میکنی؟
پس چرا وقتی ارتعاشت تنظیم نیست و به خواستهات نمیرسی، به زمین و زمان بد و بیراه میگویی؟
اولین و مهمترین قدم این است که بپذیریم تمام اتفاقات زندگی خود را شخصا رقم میزنیم. تمام اتفاقات! حتی تصادفی که در آن مقصر نیستیم. پذیرش این موضوع خیلی سخت است. خیلی چالش سختی است که وقتی خیلی راحت است که تقصیرها را گردن شخص دیگری بیاندازید انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم. سخت است ولی یک باید بزرگ پشت این موضوع است. باید این موضوع را قبول کنیم.
چرا پذیرش قانون جذب اینقدر مهم است؟
وقتی این قانون را میپذیریم کمکم شواهد اثبات آن را در اطراف خود میبینیم و رابطهی دقیقی بین آنچه برایت اتفاق میافتد و افکار و احساساتت میبینی. هیچچیز خودبهخود در زندگیات ظاهر نمیشود. تو آن را جذب میکنی – همهاش را تو جذب میکنی، بدون استثناء.
ازآنجا که قانون جذب به افکار غالبی که در سر داریم جواب میدهد؛ میتوان گفت که خودتو واقعیت خودت را خلق میکنی. هر چیزی که تجربه میکنی بهاینعلت به سویت جذبشده است که قانون جذب به افکاری که در سر داری پاسخ میدهد.
سه فکر مشابه
چه چیزی را از گذشته به یاد بیاوری و چه چیزی را در زمان حال در نظر بگیری، یا چیزی را در آینده مجسم کنی، فکری که در حال حاضر روی آن تمرکز کردی و احساس تو را ساخته است ارتعاشی را در درون تو فعال میکند و قانون جذب هم به آن ارتعاش پاسخ میدهد.
مردم وقتی با اتفاقهای ناخواستهای در زندگیشان روبهرو میشوند اغلب میگویند که نمیخواستند چنین اتفاقی بیفتد. آنها میگویند: “من نمیخواستم چنین بلایی سر خودم بیاورم!” میدانیم که عمدا نمیخواستید چنین اتفاق بدی را در زندگیتان تجربه کنید، اما بااینحال باید بگویم که خود شما آن را به وجود آوردید، چون هیچکس دیگری جز خودتان قدرت جذب این اتفاقات را ندارد.
شما با تمرکز کردن روی این چیزهای ناخواسته، یا موارد مشابه آنها را جذب کردهاید. شما نخواستید ولی تمرکز کردهاید. شما وقتی یک اتفاق بهظاهر بد برای شما افتاد مدام شکایت کردید. همهجا تعریف کردید. احساستان را بد کردید. شما یا قواعد بازی را درک نمیکردید یا بدتر درک میکردید ولی بازهم بد بازی کردید. شما با توجه به ناخواستهها آنان را جذب کردهاید وگرنه آنها راهی برای ورود به زندگی شما نداشتند.
پیشنهاد میکنم قبل از مطالعه، این مطلب را بخوانید: دوره قانون جذب
برای درک بهتر قانون جذب، خودت را مغناطیسی بدان که همهی افکار و احساساتت را بهطرف خود میکشاند. بنابراین اگر به چاقی فکر کنی نمیتوانی ارتعاش لاغری را بفرستی و لاغری را جذب کنی. اگر احساس فقر کنی نمیتوانی ارتعاش ثروت بفرستی و رفاه را جذب کنی. اینها حرف من نیست. قانون بزرگ کائنات، قانون جذب است.
یک فایل صوتی هم در مورد توجه و ارتباط حواس 5گانه به احساس و قانون جذب برای شما همراهان عزیز آپلود کردم.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید.
امیر شریفی
هر چه بیشتر قدرت قانون جذب را درک کنی، بیشتر علاقهمند میشوی که افکارت را عمدا هدایت کنی چون تو دقیقا همان چیزی را به دست میآوری که به آن فکر میکنی. چه بخواهی چه نخواهی.
بدون استثناء به هرچه فکر کنی همان را به زندگیات میکشانی. وقتی کمی به چیزی که میخواهی فکر میکنی، آن فکر از طریق قانون جذب بزرگتر و بزرگتر و قویتر و قویتر میشود. وقتی به چیزی که نمیخواهی فکر میکنی، بازهم قانون جذب وارد عمل میشود و آن چیز بزرگتر و بزرگتر میشود.
احتمالاً خودتان حس کردید وقتی از رفتار بد کسی تعریف میکنید کمکم تمام رفتار بد آن شخص یادتان میآید و به حدی میرسد که گاها کار به بغض و گریه یا عصبانیت غیرقابلکنترل میکشد.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید:دوره قانون جذب
صحبت ازاینجا شروع میشود: آره! دیدی دیروز چه جوری خودشو میگرفت؟ انگار چه خبر شده خونش رفته بالا شهر! اصلاً همیشه خودش رو میگیرد (بسط پیدا کرد) تازه دفعهی قبل که بدتر بود یه جوری نگاه میکرد انگار (حالا کمکم رفتار بد شخص به یاد ما میآید) و هرلحظه کنترل سختتر میشود.
یادتان باشد یک اژدها را فقط وقتیکه بچه است میشود کشت. نگذارید اژدهای افکار منفی بزرگ شوند. قانون جذب ابتدا افکار مشابه را به سمت شما میکشاند و وقتی مجموع آن افکار بهاندازه کافی قدرتمند شدند شما شروع به جذب رویدادهای مشابه در زندگی خود میکنید. جالب اینجاست که ضمیر ناخودآگاه اینقدر سریع با توجه به وضعیت احساسی شما خاطرههای مشابه را یادآوری میکند که انگار شما دارید از روی یک لیست تمام رفتار بد آن شخص را میخوانید.
وقتی آن چیزی را که دوست داری میبینی و میگویی: “میخواهم این را داشته باشم” از راه قانون جذب آن را به زندگیات میکشانی. اما وقتی چیزی را نمیخواهی تجربه کنی و فریاد میزنی “نه، نه، این را نمیخواهم” چه؟ آری، بازهم آن را به زندگیات میکشانی. تنها راه نخواستن یکچیز توجه نکردن به آن است.
تلاش نکنید توجیه کنید. من 8 سال بیهوده تلاش کردم. نتیجهای ندارد. به هر دلیلی به چیزی که دوست ندارید توجه کنید نتیجهاش مشخص است: دعوت آن چیز به زندگی. خیلی میشنوم: اما آخه تو نمیدونی! چطور یه آدم میتونه اینجوری باشه.
بله من نمیدونم ولی تو هم نمیدونی دوست عزیز. نمیدونی که در چه وضعیتی بودم. به هر دری میزدم برای تغییر. با همه میجنگیدم. وضعیت مالی و روابط و حتی سلامتیم هرروز بدتر میشد. همیشه فکر میکردم مردم من رو نمیفهمند و ظاهراً خدای بزرگ و مهربان هم زیاد دوستم نداره.
بله من نمیدونم ولی تو هم نمیدونی که گفتن این چیزها دردی از تو دوست خوبم دوا نمیکنه. توام نمیدونی برای من هم سخت بود که به شرایط بیرون اعتراض نکنم.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب عشق
توام نمیدونی که من خیلی بیشتر از تو شکایت میکردم و الان هم نمیدونی که دوست دارم برم وسط خیابون داد بزنم خدایاااااااااا شکرت؛ شکرت که اینقدر من را در سختی نگه داشتی تا مجبورشم خودم را تغییر دهم نه بقیه را. شکرت که اینقدر جهان را زیبا آفریدی شکرت که به هم سختی دادی تا برای رسیدن به آسودگی خیلی چیزها را یاد بگیرم.
بله من نمیدونم و نمیخواهم بدونم چه کسی به چه دلیلی شکایت میکند چون تاثیر گوش دادن به شکایات را توی زندگیم نمیخواهم. اگر کسی بوده تابهحال که با شکایت کردن و درد دل کردن مشکلش حلشده، من حاضرم گوش شنوای تمام درد دلهای دنیا باشم.
معمولاً تمام درد دلها از یه ناراحتی کوچیک شروع میشود و اینقدر ما افکار مشابه را جذب میکنیم که به شیون و گریه و امثالهم ختم میشود.
ریسمان جذب
قانون جذب مثل طناب است. فقط میکشد! شما با طناب نمیتوانید چیزی را هل بدید و از زندگی خود دور کنید. قانون جذب هم همینگونه است. طنابی است بدون استراحت که به هر چیزی فکر کنید سریعاً آن را بهطرف شما میکشد.
این قانون حتی اگر از وجود آن خبر نداشته باشیم کار میکند. حتی اگر آن را رد کنیم کار میکند. شما لازم نیست استاد فیزیک باشید و یا قانون جاذبه را بشناسید تا وقتی از ساختمان به پایین میپرید استخوانهاتون بشکنه!
وقتی به چیزهایی که اینجا خواندی فکر میکنی و کمکم رابطهی متقابل بین افکار و گفتههایت با چیزهایی که در زندگی به دست میآوری میبینی، از قدرت قانون جذب آگاه میشوی و وقتی عمدا افکارت را هدایت میکنی و روی چیزهایی که در زندگی میخواهی تمرکز میکنی، کمکم همان زندگیای را که خواهانش هستی میآفرینی.
دوست خوبم این را از اعماق وجودت بخوان
تو اینجایی تا دنیایی را که خودت انتخاب میکنی در اطرافت خلق کنی؛ درعینحال که به دنیا اجازه میدهی آنطور که دیگران انتخاب کردهاند نیز وجود داشته باشد و هرچند انتخاب آنها خلاف نظر تو باشد.
انتخاب آنها جلوی تو را نمیگیرد.
تو بهترینی. خدای بزرگ و مهربان وقتی تو را آفرید خودش را بهترین خالق خواند. این یعنی تو خیلی خوبی؛ خیلی! بهترینی؛ به بهترینها فکر کن و بهترینها را جذب کن
یک فایل صوتی هم در مورد مطالب امروز برای شما همراهان عزیز آپلود کردم.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید. این کار کمک بزرگی برای سایت قانون جذب است.
امیر شریفی
چندی پیش یکی از اعضای محترم سایت در قسمت نظرات موضوعی را نوشت که به نظرم موضوع جالبی بود:
کسانی که جایی کار میکنن مثل نیروی انتظامی، بهزیستی، کمیته امداد و … که دائم با افراد و مشکلات جور واجور اونها سر و کار دارن و باید به مشکلاتشون گوش بدن چکار کنن. وقتی شما میگویید با گوشمون چیزای منفی نشنویم و یا با چشم نبینیم و حواسمون رو برای موارد مثبت بگذاریم. خییییلی ممنون میشم جوابمو بدید.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: دوره قانون جذب
فرض کنیم کسی دارد از وضعیت خود رنج میبرد و دارد ما را مشترک این رنج میکند، اگر رنج او برای ما مهم نباشد که باعث احساسات بد نمیشود بهطور مثال فرض کنیم شخص دیکتاتوری مثل صدام حسین را دارند جلوی ما شکنجه میکنند خوب این مورد ممکن است خیلیها را ناراحت نکند چون به این فکر نمیکنند که یک نفر دارد عذاب میکشد بلکه به این وجه آن موضوع توجه میکنند که یک نفر که خیلی ظالم بوده است به سزای اعمالش دارد میرسد اما ما این مورد مدنظرمان نیست و موردی مدنظرمان است که ما بابت ناراحتی آن شخص ناراحت میشویم
در اینگونه موارد میتوان بافهم درست قانون جذب احساسات خود را بهبود بخشید. شما باید در درجه اول مدنظر داشته باشید که آن شخص خودش آن شرایط را جذب کرده است و مهمتر از آن در نظر داشته باشید که ناراحتی شما هیچ کمکی به آن شخص نمیکند و در ضمن باعث مشکلات مشابه در زندگی شما میشود.
شما میتوانید بهترنها را برای آن شخص در نظر بگیرید. میدانم این موضوع خیلی خیلی سخت است ولی با تمرین آسانتر میشود. الآن برای شما مثالی میزنم. تام هنکس بازیگر مطرح هالیوودی میگوید من بدترین پدر و مادر دنیا را داشتم. هرروز تا سر حد مرگ کتک میخوردم. آخرش هم وقتی من بچه بودم از هم جدا شدند.
الآن تام هنکس چند جایزه اسکار و گلدن گلوب دارد و جزو بهترین بازیگران حتی تاریخ سینما شناخته میشود. چه کسی میداند اگر در خانوادهای خوب بزرگ میشد حالا وضعیتش بهتر بود یا بدتر؟
حتی شاید مجبور شویم خودمان را گول بزنیم. ما مجبوریم فال نیک بزنیم و بگوییم احتمالا در آینده وضعیتش خیلی خوب خواهد شد یا احتمالا این اتفاق به بهترین شکل کمکش خواهد کرد. چند نفر با پدر و مادر پایینتر از استاندارد دیدید که به موفقیتهای چشمگیر رسیدند؟ چند نفر فقیر دیدید که به موفقیتهایی رسیدند که هیچ انسان ثروتمندی نرسیده؟ چند نفر انسان با معلولیت را دید که اگر سالم بودند معلوم نبود به اینجا برسند.
رضا صادقی خواننده بزرگ و دوستداشتنی کشورمان یکبار در مصاحبهای گفت اگر من پاهایم مشکل نداشت معلوم نبود الآن اینجا باشم و گفت که راضی است از وضعیتی که الآن دارد. رضا صادقی عزیز گفت این مشکل باعث شد در جمعهای خوبی باشد ولی اگر پاهایش سالم بود احتمالا مثل بچههای دیگر با بازی در کوچه و خیابان نوجوانی خود را میگذراند.
این صحبتها اصلا به این معنی نیست که معلولیت بهتر از سالم بودن است یا فقر بهتر از ثروت است. من خودم تا جایی که بتوانم به افراد ضعیفتر کمک میکنم ولی نه با این حس که این خوشبخت نیست و نیاز به کمک من دارد! نه با این دید که این بندهی خدا محروم است و من باید کمکش کنم. من کمک میکنم که از ثروت و سلامتی که خداوند بزرگ و مهربان به من داده بخشیده باشم.
وقتی میبخشم حسم خوب است. وقتی کسی برای من از مشکلاتش میگوید اگر بتوانم موضوع را عوض میکنم، اگر بتوانم توجیهش میکنم که گفتن از ناراحتیهایش اوضاع را بدتر میکند اگر هم هیچ کاری نتوانم انجام بدهم، همزمان که آن شخص در حال درد دل کردن است توی ذهنم میگویم حتما این شرایط آن شخص را قویتر میکند. نیازی نیست این موضوع قطعا اتفاق بیفتد! فقط باید فال نیک بزنیم چیزی که در دین ما خیلی به آن تأکید شده است.
پیشنهاد میکنم این مطلب را هم بخوانید: تعریف قانون جذب
مهمترین موضوع حفظ احساسات خوب است صرفنظر از گفتههای آن شخص و بازهم تأکید میکنم این مسئله بسیار سخت است ولی اگر بتوانید از این قسمت سربلند دربیایید در سایر موارد همواره کار برای شما راحت خواهد بود.
داستانی از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند که شخصی چند بار پیش ایشان میرود و تقاضای کمک مالی میکند ولی هر بار پیامبر اکرم (ص) میفرمایند: “هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک میکنیم، ولی اگر کسی بینیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند خداوند او را بینیاز میکند”
و در آخر آن شخص صاحب سرمایه و غلامانی شد.
لینک داستان فوق به صورت کامل
دو مسئله وجود دارد:
1- دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند
2- بینیازی بورزد!
اگر مورد 2 را رعایت کنیم خودبهخود مورد 1 هم رعایت خواهیم کرد. خیلی مهم است که بینیازی بورزیم و احساس بینیازی کنیم. شما مطمئن باشید حتی اگر قرار است به کسی کمک کنید، اگر این کمک را با حس عالی انجام بدید خیلی بهتر است.
یک فایل صوتی هم در این رابطه ضمیمه کردم.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید تا با کمک شما ما در گوگل محبوب شویم
نمیتوانید. سعی هم نکنید. احساسات بازتاب دقیقی از فکری است که در حال حاضر در مغز شما جریان دارد؛ چه یادآوری یک خاطره باشد چه پیشبینی آینده.
در ابتدا پیشنهاد میکنم این مطلب را بخوانید: قانون جذب و انرژی مثبت
گفتن اینکه هرگز احساس منفی نداشته باشید خلاف قانون جذب است. قانون جذب میگوید اگر به خاطر فکری که توسط ضمیر خودآگاه یا ضمیر ناخودآگاه تولیدشده شما بخواهید از خواسته خود دور شوید احساسات، شمارا در جریان قرار میدهد.
کار اصلی ما این است: از احساسات آگاه باشیم و آن را هدایت کنیم
کل این فرآیند در یک جمله خلاصه میشود. آگاهانه کانون توجه خود را تغییر دهید. وقتی رفتار بد کسی شمارا ناراحت کرده است سعی نکنید توی ذهنتان ثابت کنید که این فرد چه آدم نامردی است یا به همه بگویید و آخرشم بپرسید چرا این کار را انجام داد؟
شما به یکچیز که دوست دارید توجه کنید. بروید به گلهایتان آب بدهید. فوتبال ببینید با دوستانتان به بیرون بروید؛ یا حتی آرام دراز بکشید و یکی از خاطرات خوب گذشته را به یادتان بیاورید.
مراقب باشید که این کار را وقتی احساس منفی شما ضعیف است انجام دهید.
آنتونی رابینز میگوید: “من تمام موفقیتهای زندگیم را مدیون یک توانایی مهم هستم: توانایی در مدیریت احساسات”
وقتی روی یک فکر کوچک متمرکز میشوی، کمی احساس منفی یا مثبت میکنی و کمکم قانون جذب شروع به کار میکند ولی نه با جذب شرایط! در ابتدا فقط افکار مشابه را جذب میکند و این افکار شدت احساسات را بیشتر و بیشتر میکنند و این احساسات قویتر افکار بیشتر و … .
شدت احساسات با مقدار فکری که از طریق قانون جذب، جذب کردهای متناسب است. هر چه بیشتر روی چیزی که نمیخواهی متمرکز بمانی آن فکر بزرگتر و بزرگتر میشود. اما اگر نسبت به احساساتت حساس بمانی و خیلی زود توجهت را از روی چیزهای ناخواسته برداری، کمکم احساس بهتری خواهی داشت و وارد جذب مثبت خواهی شد.
آیا عبارات تأکیدی قدرت جذب دارند؟ آیا عبارات تأکیدی تأثیری در باورهای انسان دارند؟
خود کلمات زیاد مهم نیستند بیشتر احساس پشت آنها مهم است. هر چه هنگام گفتن عبارات تأکیدی احساس بهتری داشته باشی، ارتعاش خالصتری از خودت ساطع میکنی و بهزودی دنیای تو سرشار از چیزهایی میشود که در با کلامت حسش کردی.
واژهها بهتنهایی جذب نمیکنند ولی وقتی موقع حرف زدن احساس داشته باشی یعنی ارتعاشت قوی است و قانون جذب باید به آن ارتعاش پاسخ بگوید.
این مطلب را هم بخوانید: قانون جذب چیست
بیمارستانها پر است از آدمهایی که تاوان افکار نامناسبشان را میپردازند. آنها از روی قصد بیماری خلق نکردند، اما بههرحال، با افکار و انتظارات منفیشان آنها را خلق کردهاند و بعد به بیمارستان رفتند تا تاوان افکارشان را بپردازند. ما کسانی را میبینیم که رابطههای وحشتناکی دارند فقط به این دلیل که طبق قانون جذب عشق رفتار نمیکنند.
یا کسانی که مجبورند از صبح تا شب کار کنند چون طبق قانون جذب ثروت عمل نمیکنند. آنها کارها را از روی اجبار انجام میدهند. کارهایی که دوستشان ندارند. آنها عمر خود را به پول میفروشند تا بعداً با این پول لذت ببرند ولی با کدام عمر؟
آیا قانون جذب کار میکند؟ اگر قانون جذب را قبول دارید باید بپذیریم که اصلیترین بخش قانون جذب رابطهی قانون جذب و احساسات است.
هر احساسی از درونت سخن میگوید. وقتی فکری در سر داری که باهدفت همراستا نیست احساس منفی داری. وقتی کاری میکنی یا چیزی میگویی که ارتعاش هماهنگ باکسی که هستی یا چیزی که میخواهی ندارد، وجود درونیات احساس منفی ایجاد میکند و به همین ترتیب، وقتی در جهت نیاتت حرف میزنی، فکر یا عمل میکنی وجود درونیات عواطف مثبت ایجاد میکند.
هر احساسی یا خوب است یا بد. احساس خنثی وجود ندارد. مثل یک سکه که یا شیر است یا خط!
ما به احساسات اسامی مختلفی میدهیم؛ مثل شادی، عشق، شور، شکرگزاری و … اما باید بدانیم که احساسات ما از چشمانداز وسیع درون ما میآید و به ما میگوید که چه چیزی در درون ما در حال رخ دادن است.
ادامه دارد …
یک فایل صوتی در این رابطه ضمیمه کردم.
امیدوارم که مطلب امروز برای شما مفید بوده باشد. بیصبرانه منتظر خواندن نظرات شما هستم.
حتماً در قسمت پایین نظر بدهید و این مطلب را در گوگل پلاس و فیس بوک شیر کنید تا با کمک شما ما در گوگل محبوب شویم
امیر شریفی
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
متن دلخواه شما
|
|